در مورد زندگی یک فرد که توانسته است نفس خود را مهار کند تحقیق کنید

در مورد زندگی یک فرد که توانسته است نفس خود را مهار کند تحقیق کنید

 

در مورد زندگی یک فرد که توانسته است نفس خود را مهار کند تحقیق کنید

 

  • حکایت کنترل نفس میرداماد
  • داستان غلبه بر هوای نفس ابن سیرین
  • حکایت کنترل نفس شیخ رجبعلی خیاط

حکایت میرداماد ( کنترل نفس )

جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد. 

   زندگی نامه میر داماد

دختر گفت : شام چه داری ؟؟!

طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد .

از آن طرف چون این دختر شاهزاده بود و بخاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا خارج شده بود لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند .

صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و …

در مورد زندگی یک فرد که توانسته است نفس خود را مهار کند تحقیق کنید

محمد باقر گفت :

شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه ؟

و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟

محمد باقر ده انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و …!

لذا علت را پرسید طلبه گفت :

چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیه با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا ، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند …

شاه عباس

از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند…


داستان غلبه بر هوای نفس ابن سیرین

(خداوند علم تعبیر خواب بر او عنایت کرد) نخواه گناه کنی ، نمیکنی … ؟ !

زندگی نامه ابن سیرین

 

یه جوون زیبایی بود به نام ابن سیرین شغل این جوون بزازی بود ، مغازه هم نداشت فقط یه سبد داشت که رو سرش میذاشت و تو این کوچه ها را میافتاد و کاسبی می کرد و گاهی هم برای رفع خستگی گوشه ای می نشست و بساطش را کناری پهن می کرد. از قضا زن جوانی عاشقش شده بود و تصمیم گرفته بود او را به دام بندازه .

این بود که رفت پیش ابن سیرین و گفت :

من شوهرم مریضه ، لباس میخوام براش بخرم اما میخوام به سلیقه خودش باشه بساطتو جمع کن پاشو بریم پیش شوهرم … “

ابن سیرینم قبول کرد و با آن زن راهی خانه اشان شد .

زن وارد شد و ابن سیرین هم یا الله گویان پشت سرش وارد خونه شد اتاق اول را گذراند ، دومی را هم همین طور ، رسید به اتاق سوم . دید نه بابا مثلی که اینجا هیچ خبری نیست .

در مورد زندگی یک فرد که توانسته است نفس خود را مهار کند تحقیق کنید

رو کرد به به اون زن و گفت : ” پس شوهرت کجاست .؟ !
اون زن هم خیلی راحت گفت : ” من که شوهر ندارم .

ابن سیرین یکباره متوجه شد در باتلاقی افتاده که هر چی بیشتر دست و پا بزند بیشتر فرو خواهد رفت .

این بود که رویش را کرد به سمت آسمان و گفت :

” ای خدا تو که میدونی من اهل این کارا نیستم پس خودت نجاتم بده “

در همین حال یک فکری به خاطرش رسید ، گفت :

” باشه نیاز نیست داد بزنی ، فقط به من بگو دستشویی خانه کجاست ! “

آن زن هم با این خیال که او راضی شده محل دستشویی را نشون داد ابن سیرین رفت داخلش ؛ و تا تونست از نجاسات اونجا برداشت و به خودش مالید … ! ؟

و اومد و یک گوشه نشست . دختره تا وارد اتاق شد ، دید چه بوی بدی میآد …
رویش را برگردوند و ابن سیرین را در آن وضع دید ، گفت :

” چرا خودتو اینجوری کردی ؟ “

ابن سیرین گفت : ” این تجسم عملیه که ازم میخواستی انجام بدم ! “

آن زن با عصبانیت و ناراحتی ابن سیرین را با همون وضع از خانه خود بیرون کرد .
ابن سیرینم با همون قیافه از خونه اومد بیرون ، اما :
انگار اون روز و آن ساعت همه مردم مرده بودن ؟ !
هیچ کس ابن سیرین را با اون قیافه ندید ، واز آن روز به بعد از او بوی خوشی استشمام می شد و خداوند علم تعبیر خواب را به او عنایت فرمود میدانید چرا ؟؟
چون حفظ حرمت کرد ه بود و بر نفس خویش به یاری خدا غلبه کرد


شیخ رجبعلی خیاط:

در ایام جوانی، حدود ۲۳ سالگی، دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانه ای خلوت مرا به دام انداخت.

 

زندگی نامه رجبعلی خیاط

 

با خود گفتم: رجبعلی! خدا می تواند چندین دفعه تو را امتحان کند،

بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده، به خاطر خدا صرف نظر کن.

سپس به خداوند عرضه داشتم:

خدایا! من این گناه را برای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن.

آن گاه دلیرانه همچون یوسف (ع) در برابر گناه مقاومت می کند و از آلوده شدن به گناه اجتناب می ورزد و به سرعت از دام خطر می گریزد.

این پرهیز از گناه موجب بصیرت و بینایی او می شود؛ به گونه ای که به گفته برخی «چشم برزخی» او باز می شود و آن چه را که دیگران نمی دیدند و نمی شنیدند، می دید و می شنید.

در مورد زندگی یک فرد که توانسته است نفس خود را مهار کند تحقیق کنید

تهیه و تنظیم: تیم محتوای سایت کلاس درسی


چرا نباید محلول جوهر نمک را با سایر شوینده ها مخلوط کرد

چرا حضرت ابراهیم از سرپرست خود بیزاری جست

دانش آموز خوب از دیدگاه مقام معظم رهبری چه کسی است

ولا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم درباره ی چه کسانی است؟

تحقیق در مورد ابو جعفر محمد بن موسی الخوارزمی

صدا گذاری رو اسلایدهای پاورپوینت

ویرایش صدا گذاری و سایر موارد لازم در پاورپوینت خریداری شده

انشا در مورد باهم ماسک بزنیم دنیای من با بودن تو زیباست

منظور از حبل الله ریسمان خدا چیست کلاس چهارم

درباره یادمان ها و اماکن مهم قابل بازدید راهیان نور تحقیق و جدول زیر را کامل کنید

سبک زندگی تحمل خطرات و سختی های زمان جنگ را توصیف کنید

masterdoc

مدت 9 سال هست در زمینه تولید محتوا کار می کنم. و علاقمند به تولید محتوای با کیفیت هستم.امیدوارم رضایت خاطر شما جلب شده باشد.

دیدگاه کاربران ...

    لطفا قبل از ارسال سئوال یا دیدگاه سئوالات متداول را بخونید.
    جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
    دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.

    دیدگاه خود را بیان کنید