درباره ی شیوه ی کار با لغتنامه
تحقیق درباره ی شیوه ی کار با لغتنامه در گروه گفت وگو کنید
تحقیق درباره شیوه کار با لغت نامه
درباره ی شیوه ی کار با لغتنامه در گروه گفت و گو کنید سپس با استفاده از فرهنگ لغت ، معنی چند واژه از این فصل را که به نظرتان مهم هستند بیابید.
چگونه از لغت نامه دهخدا استفاده کنیم
تحقیق درباره ی شیوه ی کار با لغت نامه فارسی
تحقیق ورد و pdf کار با لغت نامه
ساختار لغت نامه دهخدا
مهم ترين و اساسي ترين اثر دهخدا به نظر برخي مهم ترين اثر نويسندگي معاصر است. بيشتر شهرت و احترامي که دهخدا داراست، به سبب همين لغت نامه است. همه لغات فارسي و محلي، نام شهرها و روستاها و کلمات علمي و شاخص، حتي لغات عربي را مي توان در لغت نامه دهخدا يافت. در جلوي هر کلمه، معناي لغوي آن، موارد استعمال، طرز تلفظ صحيح، اشعاري در رابطه با آن و بسياري اطلاعات ديگر درباره لغت قرار دارد.
علامه دهخدا از آوردن این شواهد گوناگون از نظم و نثر، علاوه بر روشن ساختن معنی لغت، دو نکته دیگر را در نظر داشت:
1. سیر تاریخی تحول کلمه نشان داده شود؛
2. تحول معنی آن در طول تاریخ زبان “دری” روشن شود.
ترکیبات لغتها در لغتنامه
ترکیبات لغتها در لغتنامه آمده و برای بیان تلفظ هر کلمه، در جلد آن، حروف حرکتدار به کار رفته است.
در اين لغتنامه یک دوره مفصل دستور زبان فارسی آمده است و بسیاری از لغتهای محلی نواحی مختلف ایران در آن ضبط شده است.
در این لغتنامه، سعی شده که اغلب مفاهیم و اصطلاحات متقدمان را از متنهای مختلف، تدوین و با لغتهای فرانسوی مطابق شود.
درباره ی شیوه ی کار با لغتنامه
در مورد اعلام رجال و مکانها، تحقیقات و پژوهشهای دقیقی شده و اسناد و مدارک ارزشمندی برای هر موضوع در فیشها، موجود است.
در این کتاب، تصویر گياهان، حیوانات، افراد، نقشه اماکن، جدولها، آمارهای اقتصادی و الفبای ملتهای مختلف در برابر لغتهای مربوطه، آورده شده است.
نحوه کار با لغت نامه دهخدا
برای استفاده از لغت نامه ابتدا باید به ترتیب حروف الفبای فارسی آشنا بود مثلا حرف آ در ابتدا وجود دارد و ” ب ” در ترتیب دوم . حتی در استفاده از کلمه هایی که مثلا با حرف ” ک ” شروع می شوند ، نیز تربیت واژگان فارسی باید رعایت شود ؛ مثل کلمه ” کاه” که جلوتر از ” کلاه ” نوشته می شود. چون در بخش حرف “ک” اولین واژه ” آ” است، که در ترتیب واژگانی جلوتر از ” ل” است.
نحوه کاربرد کلمه در لغت نامه
در لغت نامه دهخدا اول کلمه نوشته می شود و بعدا هجای کلمه نوشته می شود ، یعنی نحوه تلفظ ، بعدا معنی کلمه آورده می شود و سپس مترادف و متضاد هر کلمه بیان می شود.
سپس واژگان مرتبط در سفرنامه و شعرهای شاعران بزرگ مثل حافظ و فردوسی آورده می شود.
مثلا در واژه:
چِگونه
لغتنامه دهخدا
چگونه . [ چ ِ ن َ / ن ِ ] ( هم بصورت چِگونَه و هم بصورت چِگونِه) ( هجای کلمه) (ص مرکب ، ق مرکب ) کلمه ٔ استفهام ( نوع کلمه ) است . (از آنندراج ). بطور استفهام استعمال میشود یعنی از چه نوع و در چه وضع و در چه حالت و چه طور. (ناظم الاطباء). به چگونه . به چه طور. به چه طرز. چسان . به چه نحو. به کدام سان . چون . چه . چه جور. چه نوع . چه شکل . کَیف َ.
(منتهی الارب ) :
دریا دو چشم و بر دل آتش همی فزاید
مردم میان دریا و آتش چگونه پاید.
رودکی .
روی وشی وار کن بوشی ساغر
باغ نگه کن چگونه وشی وار است .
خسروی .
عمر چگونه جهد از دست خلق
باد چگونه جهد از باد خون .
درباره ی شیوه ی کار با لغتنامه
زندگی
لغتنامه دهخدا
زندگی . [ زِ دَ / دِ ](هم بصورت زِندَگی و زِندِگی تلفظ می شود)( هجا) (حامص ، اِ) زندگانی . (از فرهنگ فارسی معین ). حیوة. (ناظم الاطباء). حیات . محیا( معنی کلمه). حیوان . نقیض مرگ . زندگانی . مقابل مردگی . مقابل مرگ و ممات ( متضاد). و آن صفتی است مقتضی حس و حرکت .
فردوسی .
بدو گفت موبد که جاوید زی
که خود جاودان زندگی را سزی .
فردوسی .
مرگ جهلست و زندگی دانش
مرده نادان و زنده دانایان .
آرام
لغتنامه دهخدا
آرام . (اِ) سَکن . سکون . آرامش . ثبات . مقابل جُنبش . تَوَقف . درنگ . || آهستگی . مقابل شتاب
فردوسی .
چو آرام یابی برستی ز رنج .
شهید
لغتنامه دهخدا
شَهید. [ ش َ ] (ع ص ، اِ) کشته در راه خدا. (ترجمان البلاغه ) (دهار) (مهذب الاسماء). کشته شده در راه خدا. آنکه به شهادت دست یافته بود در راه خدا. کشته شده بی قصاص و دیت .
کسی که در راه خدا و در راه خدمت بمدینه کشته شده باشد. (ناظم الاطباء). کشته شده ٔ بی گناه یا در راه خدا.
(غیاث اللغات ) :
یا رب به نسل طاهر اولاد فاطمه
یا رب بخون پاک شهیدان کربلا.
سعدی .
– شهیدوار؛ مانند شهید :
کدام روز که پیش در تو خاقانی
شهیدوار بخونابه در نمیگردد.
به واژه ” علم” و تلفظ هایش دفت کنید:
درباره ی شیوه ی کار با لغتنامه
علم
لغتنامه دهخدا
علم . [ ع ِ ] (ع مص ) دانستن . || یقین کردن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || دریافتن . (منتهی الارب ). ادراک . (اقرب الموارد). || استوار کردن . (از منتهی الارب ). اتقان . (از اقرب الموارد). || (اِمص ، اِ) یقین . || فضل
علم
لغتنامه دهخدا
علم . [ ع َ ] (ع مص ) چیره شدن در نبرد. معالمة.(از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || نشان کردن . || شکافتن لب و امثال آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || (اِ) آفرینش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || آنچه در …
درباره ی شیوه ی کار با لغتنامه
علم
لغتنامه دهخدا
علم . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) کوه فردیست در مشرق حاجر و موسوم به أبان است و دارای نخل و وادی است . (از معجم البلدان ).
علم
لغتنامه دهخدا
علم . [ ع َ ل َ ](اِخ ) دهی است از دهستان کولیوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد واقع در 33 هزارگزی جنوب باختری الشتر و 21 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاه .منطقه ایست جلگه ای و سردسیر و مالاریایی . 300 تن سکنه دارد. آب آن از رود تیمور…
کپی با ذکر منبع مجاز است
منبع: کلاس درسی
سایت واژه یاب
مطالب دیگر:
تصور کنید در یک باغ پرگل ایستاده اید
دیدگاه کاربران ...
بسیار عالی و مفید ممنون
جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.