انشا کوتاه از زبان یک درخت

انشا کوتاه از زبان یک درخت

انشا کوتاه از زبان یک درخت

 

انشا کوتاه از زبان یک درخت

مقدمه

با نام خداوند بخشایش گر انشای خود را آغاز می کنم.من امروز می خواهم خودم را به جای درختی بگذارم تا نحوه زندگی کردن او را

بیاموزم.

 

انشا کوتاه از زبان یک درخت

 

من از زبان درخت سیب

سلام من یک درخت سیب هستم و در باغی بزرگ از درختان سیب زندگی می کنم.

من در اینجا دوستان زیادی دارم که باآن ها صحبت و بازی می کنم.دوستان من همانند خودم درخت سیب هستند و در این باغ بزرگ در میان ما هیچ غریبه ای وجود ندارد.

 

 

 

انشا کوتاه از زبان یک درخت

 

برداشت سیب ها

تایستان فرا رسیده بود.و صاحب باغ برای جمع آوری سیب به باغ آمد.صاحب باغ به بالای درختان می رفت و سیب ها را برداشت می کرد.

هر روز تابستان این روند ادامه داشت و روز ها گذشت تا بالاخره میوه های باغ تموم شد البته دیگر اواخر تابستان بود و تقریبا فصل زیبای پاییز

فرا رسیده بود.

 

انشا کوتاه از زبان یک درخت

انشا در مورد پاییز 

 

 

آن مرد و صاحب باغ

در یکی از روز های سرد پاییزی یک مرد به همراه صاحب باغ وارد باغ شد و پس از چند دقیقه حرف زدن, آن مرد غریبه از صاحب باغ دور شد و به طرف ماشینش رفت.

آن مرد غریبه پس از رسین به ماشین خود صندوق ماشین را باز کرد و اره برقی بزرگی را خارج کرد.

در همان لحضه ترس و وحشت به جان همه ی درختان باغ افتاد چون فهمیده بودیم که آن مرد برای قطع کردن ما آمده است.

این کار واقعا نامردی بود زیرا ما به آنها اکسیژن و سیب می دادیم اما حالا آنها میخواهند ما را قطع کنند.

 

انشا کوتاه از زبان یک درخت

 

 

لحظات دلخراش از دست دادن دوستانم

در هر لحضه یکی از دوستانم جانشان را از دست می دادند و این خیلی برای من دردناک بود.

سرانجام نوبت به من رسید از ترس داشتم می لرزیدم ناگهان صاحب باغ به آن مرد چیزی گفت و آن مرد به طور حیرت انگیزی از قطع کردن

من منصرف شد.

من از خوشحالی می خواستم که بال در بیاورم ولی یادم افتاد که دیگر دوستی ندارم و بسیار ناراحت شدم.

 

 

دوستان جدید

فردای آن روز صاحب باغ به باغ آمد و دانه هایی را به زمین کاشت.

آن دانه ها روز به روز بزرگتر و بلند تر می شدند و من هر روز با یکی از آنها دوست می شدم و اینطور شد که من دوباره دوستان جدیدی پیدا

کردم.

 

انشا کوتاه از زبان یک درخت

 

 


انشا ساده در مورد عید نوروز

 

انشا در مورد آسمان شب

 

انشا درمورد برخاستن از خواب در صبح روستا و شهر

 

انشا درمورد دوست

 

انشا کوتاه انگلیسی در مورد تابستان

 

انشاء انگلیسی درباره درخت

 

انشا دیدن یک شکارچی از نگاه اهو

masterdoc

مدت 9 سال هست در زمینه تولید محتوا کار می کنم. و علاقمند به تولید محتوای با کیفیت هستم.امیدوارم رضایت خاطر شما جلب شده باشد.

دیدگاه کاربران ...

  1. توسط Abolfazl

    عالی حرف نداره👍👍👍👍👍👍☝👍👍👌👌👌

  2. توسط masterdoc

    ممنون. باید از عرشیا نویسنده نوجوان سایتمون تشکر کرد.

  3. توسط آناهید

    اقا عرشیا دستتون درد نکنه خیلی عالی بود

  4. آقا عرشیا دستتون درد نکنه خیلی خوب بود

  5. توسط masterdoc

    ممنون

  6. لطفا قبل از ارسال سئوال یا دیدگاه سئوالات متداول را بخونید.
    جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
    دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.

    دیدگاه خود را بیان کنید